.
.
.
.
با کسب اجازه از دوسته خوبم سجاد افتاده میخوام این مطلبو بنویسم...
تفکر مثبت
روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچک تصمیم گرفتند که با هم مسابقه ی دو بدهند . .
هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود .
برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه هاجمعیت زیادی جمع شده بودند... و مسابقه شروع شد ....
کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچکی بتوانند به نوک برج برسند .
شما می تونستید جمله هایی مثل اینها را بشنوید:
" اوه,عجب کار مشکلی!!"
انها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند."
یا:هیچ شانسی برای موفقیت انها نیست.برج خیلی بلند است
قورباغه های کوچک یکی یکی شروع به افتادن کردند ...
و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته می شدند و از ادامه دادن منصرف می شدند ...
ولی فقط یکی به رفتن ادامه داد بالا, بالا و باز هم بالاتر ....
این یکی نمی خواست منصرف شود !
بالاخره بقیه ازادامه ی بالا رفتن منصرف شدند.
به جز ان قورباغه کوچولو که بعد از تلاش زیاد تنها کسی بود که به نوک برج رسید!بقیه ی قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند که چگونه این کا ر انجام داد ؟
انها از او پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج و موفق شدن راپیدا کرده؟
و مشخص شد که ... برنده ی مسابقه کر بوده !!!
نتیجه ی اخلاقی این داستان این است که:
هیچ وقت به جملات منفی و مأیوس کننده ی دیگران گوش ندهید... چون انها زیبا ترین رویا ها و آرزوهای شما را می گیرند--چیز هایی که از ته دلتان آرزویشان را دارید !
می شود به قدرت کلمات فکر کنید .
چون هر چیزی که می خوانید یا می شنوید روی اعمال شما تأثیر میگذارد
پس :
همیشه.... مثبت فکر کنید !
و بالاتر از ان کر بشید هر وقت کسی خواست به شما بگویید که به آرزویتان نخواهید رسید !
و همیشه باور داشته باشید:
من همراه خدای خودم همه کار می توانم بکنم